اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

کوپول

یکم خیلی زیادی شبیه علی 

اره علی خودمون 

کوپول معروف 

گرگ ومیش

هوای دلم بدجور ابریه 

دلم هوای بارون داره اما بارون نمیباره 

شاید دل منم مثل ادمای زمینمون گناهکاره 

شایدبراهمینه که دلم بارونی نمیشه 

 شاید که نه٬ حتما 

 

 

اما نه هوای دلم بارونی نیست 

هوای دلم گرگ ومیشیه اول صبح 

نه تاریکه نه روشن 

نمیدونم چراافتاب در نمیاد 

خورشیدش کجارفته؟  

یعنی هرنوری میاد خورشیددلمه؟

 

  

دوس ندارم نور۱خورشیددیگه محصورم کنه 

دوس دارم صاحب ۱خورشید بشم برا همیشه 

۱خورشیدی که نداره هوای دلم دیگه گرگو میش بمونه 

امیدوارم خورشیداصلی با خودش نشونه داشته باشه 

نشونه هایی که دلم بهش قرص بشه 

بغض داره خفم میکنه 

گریه امونم نمیده 

اما کاریش نمیشه کرد 

بایدبمونم تواتاقمو... 

میدونم همه میدونن من دیونم 

اما سعی میکنم نذارم ببینن ..... 

اشکال نداره  

کاریش که نمیشه کرد 

کسیم که نیست ادم پیشش خالی بشه 

پس مجبورم تحملش کنمو باش بسازم

کاش ......

وبلاگشوبازکردم 

میخونم٬میخونم٬میخونم 

نمیفهمم کی صورتم خیس میشه 

تمام وجودم سرشار ازحسرت میشه وعطش 

یاداین میفتم که چقددلم براحرمش تنگ شده 

خرداد مشهدبودما٬اما.............. 

دلم مشهدتنهایی میخواد 

من باشمو امام رضا 

بشینم کنارش تا جاییکه جاداره باش دردودل کنمو 

 ارومو سبک ازپیشش بیام بیرونو........... 

وای خدایاااا کاش میشد 

میدونم که نمیشه 

اما بجاش 

تمام سعیمومیکنم فرداشب برم پیش خواهرش 

امیدوارم که بشه تنهابرمو.................. 

 

قراره تا شنبه کارمو به ۱جایی برسونمو براش میل کنم 

 میدونم نه منو قبول داره نه کارمو  

اما راهنماییاش خیلی خوبه و دقیق  

میخوام از راهنماییاش استفاده کنم  

پس همه چیزباشه برای بعد اتمام پایان نامه  

فعلا وقت کاروکمک ویادگیریه  

اونم از ۱معمار کامل  

خدایی خودمونیما  

معمارا همشون دوس داشتنین  

حتی من ؛)

بغض داره خفم میکنه 

کاش خفه میشدم تموم میشد 

نمیگم اونو میخوام نه 

چون وقتیم که مثلا بود من همیشه تنهابودم 

این تنهاییس که داره خفم میکنه 

اینکه ..................... 

پیشی امروز یادم کرد 

اما هیچ عکس العملی نشون ندادم 

پیشی هنوزم دوست دارما میدونستی؟ 

اون پیشیو دوس دارم که مال خودم بود 

اون پیشی که کسی ازم نگرفته بودش 

اون پیشی که اینقد دس دس کردم تا ازم گرفتنش 

اون پیشی که حتی حاضرنشدم ببینمش تا وقتی .......... 

نمیدونستم قراره بشه تمام فکر و ذکرم 

نمیدونستم قرار بخاطرش اینجوری بریزم بهم 

نمیدونستم تا چشم بهم بزنم ....... 

 خدایا چرا این راههاروجلو پای بنده هات میزاری 

همش برا اینکه بهشون بگی بندکیتو نمیکنن مثل ادم؟  

همش برا اینکه بهشون بگی هیچی نیستن؟ 

همش برااینکه روشونو کم کنی؟ 

خدایا همش امتحانه؟ 

خدایا اگراینجوری باشه که من رد شدم 

با ۱دنیا رو سیاهی و ........... 

اخیش ..................... 

بازم شکرت خدایا... 

بازم شکرت........ 

.....

 

 تمامی مزرعه کافر صدایش میزدند  

 

گل  افتابگردان  کوچکی را که  عاشق باران  شده بود.... 

 

 

 

حسرت

دیروز هرچی دلش خواست بهم گفت تاشایدعقلم بیادسرجاش 

تا بلکه دل ازش بکنم و نجات پیداکنم 

گفت و گفت و گفت ............. 

حرفاش داغونم کرد 

تمام صورتمو خیس اشک کرده بود 

از۱ طرف خورد شدن خودم 

از ۱طرف توهیناش به اون ... 

گذاشتم بگه هرچی میخواد 

اونم گفتو بخیال خودش مراعاتمم کرده بود 

برااینکه روی خودمو خودشو کم کنم گفتم اینکارومیکنم 

اون رهگذری بیش نبود وشایدم حتی دیگه باش حرفم نزنم 

اما حرفاش به این زودیا یادم نمیره و ................

حرفاش کار خودشو تا حدودی کرد 

ازدیروز تصمیم گرفتم دیگه جواب پیشیو ندم  

جوابشوندادم و ۱اس هم براش فرستادم که .... 

اونم عکس العملی نشون ندادو ........... 

هرچند که بعیدنیست تا چندروز دیگه 

یادم بره ودلتنگی کارخودشوبکنه 

فقط امیدوارم این اتفاق نیفتاده 

سعی میکنم سرخودموگرم کنم 

کلاس زبان٬ورزش٬مهمونی٬..... 

فقط نگران کارای پایان نامم 

کسیم نیست که ........ 

حالم خوب نیست 

صبح باشگاه بودم 

منم که اصلا به ورزش عادت ندارم 

کمردرد کردم بدجور 

اما بدتراز کمردردم اینکه از توداغونم 

داغون به تمام معنا 

فکرکن که تمام زندگیت بشه ۱نفر 

اما اون ۱نفر هیچی 

تو زندگیش هیچ جایی نداشته باشی 

فقط حسرت و حسرت و حسرت

متنفرم

 

از هرچی مرد متنفرم. 

 

 

 

  چقد دلم گرفته 

  چقد همه چیز تلخه 

  چقد همزبون نداشتن بده 

  چقد بد که نمیشه همه چیزو بهمه گفت 

  چقد بد که نفهمنتو فقط در بارت نظر بدن 

  چقد بد که مجبوری با همون ادما زندگی کنی  

  چقد بد که همونا توتمام مراحل زندگیت دخالت میکنن

  چقد بد که حتی اختیار وتوانایی جداشدن ازشونم نداری 

  جدیدا حس میکنم هیچیم مال خودم نیست 

  حتی زمانمم مال خودم نیست وبا بقیه باید قسمتش کنم 

  اخرشم بشنوم که برنامه ریزی نداری و تمام زندگیت به معطلی میگذره 

  و حتی یکیم نباشه که مشوقت باشه واروم به جلو هلت بده 

  وای که چقدهمه چی بده ه ه ه ه 

  تااخرمهر باید پایان نامموتحویل بدم 

   اما عمرااماده نمیشه 

  ۵ شنبه پیشی کارامودیدو ازم قول گرفت تا ۱ شنبه امادش کنم 

  اما پیشی کیلو چند 

  من هیچ جای زندگیشم نیستم 

  از۵ شنبه حتی صداشم نشنیدم 

  همین داغونم کرده 

  امروزم که میشد بحرفیم کارمون قایم موشک شده بود 

  هربار که بهم زنگیدیم نشد بحرفیم 

  لعنتیو دوس دارم  

  ازهمه بیشتر 

  فکرکن اگرپیشی مشوق من بودچی میشدد 

  اما فعلا که نیست٬فعلا که هیچکی نیست   

  پایان ناممم تمدیدمیشه 

پای همه غرغراییم که قرار بشنوم مثل ۱مرد ایستادم 

زهی خیال باطل

نمیدونم باز نوشتنم درسته یا نه 

خیلی وقت نبودم 

اما امشب هوایی شدم بنویسم 

بیام بنویسم که بازم زودقضاوت کردم 

که بکم پست قبل همش زهی خیال باطل بوده 

۵شنبه اینجابود 

تواین ۱سال وخورده ای خیلی روزااینجابوده 

وتمام مدتاییکه اینجاست وپیشمه من رو ابرام 

۵شنبه این هفته هم ۱روزخاص بود 

هر روزیکه اون توش باشه ۱روز خاص 

یادم همیشه با شنیدن همچین حرفایی از اینورواونور فقط پوزخند میزدم 

اما حالا نمیفهمم چی شدخ که منم گرفتارش شدم 

هیچوقت فکرنمیکردم ۱روزی اینقد یکیودوس داشته باشم 

اما ازاون بدتراینکه اون ۱ نفر مال منم نباشه وصاحب داشته باشه  

اما قانون طبیعت که ازعرچی بترسی و بدت بیاد بسرت میاد 

لعنت به این قانونایکه ادموگرفتارمیکنه وبعدشم دست وپای ادمومیبنده 

 

 

پی نوشت:نوشتنم درهمین حدبود 

کوتاه وبی مقدمه وبی پایان وحتی بی معنی

تموم شد

همه چی تموم شد 

اگه عادت بود تموم شد

اگه هوس بود تموم شد 

 اگه عشق بود تموم شد  

امروز صبح ,۱۱ تیر ۸۹ ,بعد از ۱سال و ۹ماه 

صبح زنگید.خواب بودم 

توخواب وبیداری عقلم دستورداد نباید جواب بدم 

۲باراین اتفاق افتاد 

بار اخرگوشیو برداشتم 

الو 

سلام 

پیشی اینقد عصبانی بود که ......... 

هرچی خواست گفت 

و من .... 

تا اخرساکت بودم 

قرار شد تموم کنیم 

اون میگفت 

و من حرفامو همراه بغضم قورت میدادم 

رسید به اخرش 

در جواب خداحافظش فقط تونستم بگم خداحافظ 

با زدن دکمه قرمز بغضم ترکید 

بغضم ترکیده بود 

زبونم باز شده بود 

 اما پیشی نبود که باش حرف بزنم 

بهش اس دادم  

کاش اقلا این زنگونمیزدیو کم صداتر میرفتی 

اس داده اینجوری بهتره تو راحتتر میشی 

امیدوارم اونیو که میخوای پیداکنی 

بهش گفتم .................. 

مخم پره. پره پره پر 

اره من مقصر بودم 

دیروز مامان اینا برگشتن خونه 

ازرفتنشون حالم خیلی بد بود 

دلم میخواست با یکی بحرفم اروم شم 

به پیشی پناه بردم 

اما جواب اس نداد 

تلمم ریجکت کرد 

بهش گفتم الام میخوام بحرفیم همین الان 

بهم اس داد خرنشو الان نه 

بهش میگم بهت احتیاج دارم 

میگه خیلی خستم نمیتونم بیام بیرون تا بحرفیم 

داشتم میترکیدم 

منم بهش اس دادم لطفا منو فراموشم کن 

خودم خواستم 

اره خودم خواستم 

در هر حال تموم شده 

دیگه پیشی نیست 

من موندم با ۱دنیا خاطره ی ........ 

امیدوارم هرجا هست سالم و خوش باشه 

میدونم نمیتونم فراموشش کنم 

میدونم شده اسطوره من 

اماراهی نیست 

راهی نیست 

پس ................... 

برام دعا کنید که زودتر با این قضیه کنار بیام 

ستاره خانوم دنبال ۱راه برا دور شدن از این همه وابستگی بودی 

حالا وقتشه 

خودتو نشون بده.

روز پدر

امروز با بابا صحبت کردم 

هرکاری کردم روزشو بهش تبریک بگم نشد 

من امسال روز مادرم به مامان تبریک نگفتم 

پس حق ندارم روز پدرم به باباتبریک بگم 

من امسال ۱ دختر بد نامهربون بودم 

اره میدونم 

احتیاجی نیست توام بگی 

اما اینجا اشکال نداره جبران کنم 

بابایی خیلی دوست دارم 

امروز وقتی بام حرف زدی  

وقتی داشتی تهدیدم میکردی عشق کردم 

دوست دارم بابا 

باباییاتو دوس دارم 

دوست دارم کاراتو بابایی 

و اما مامانی درسته یکم دیر شده 

اما الان میگم روزت مبارک 

لنگه مامانو بابام هیچ جا پیدا نمیشه 

میدونم 

همه فهمیدن 

اما من بدم 

ببخشیدم بابته بدیام 

مامانی بابته همه مهربونیات مرسی 

دوست دارم ۱عالمه  

مرسی بابته همه چیز 

مرسیییییی 

 

میترسم

دوس دارم بنویسم 

اما نمیدونم باید از کجا شروع کنم 

نمیدونم چجوری باید یگم حرفای دلمو 

چند ماه دیگه میشه ۲سال که  

با پیشی اشنا شدم 

۲سال دوستی 

باید به جرات بگم بدجور بهش وابسته شدم 

نبودنش عذاب اوره برام 

حتی فکرنبودنشم اذیتم میکنه 

اما سرانجام ما جز جدایی نیست 

روز بروز دارم باش صمیمیتر میشم 

دارم وابسته تر میشم  

داره برام عزیزتر میشه 

روز بروز زندگیم بدون اون داره سختتر میشه 

اشتباهام بخاطرش زیادتر میشه 

... 

... 

.... 

اما نمیدونم کی میخوام استوپ کنم 

از بیشترجلو رفتن میترسم 

اما راهه استوپ کردنم بلد نیستم 

 تمامه سعیمو میکنم که برنجونمش 

دعوامون بشه 

عصبانیش کنم 

ازش دور بشم 

اما اون سره جای قبلیش میمونه 

باهم قهر میکنیم 

اما من هزار بار به خودم بدوبیراه میگم

جلوی خودمومیگیرم که کاری نکم 

اما اون اس میده 

مگه میشه اون اس بده من جواب ندم 

پس باز همه چی شروع میشه 

افکارم مغشوشه 

دلم براش ۱ذره شده 

اما نمیخوام ببینمش 

عقلم میگه نباید ببینیش 

اما دلم داره پرپر میزنه برا دیدنش 

اما مگه ممکنه عقل حریفه دل بشه؟ 

بهش پیشنهاد میدم همو ببینم 

اما بعدش پشیمون میشم 

کاش میشد مال هم بشیم 

اما حالا که نمیشه راهه حل چیه؟ 

میترسم 

میترسم م  

از اخرش میترسم 

کاش یکی بود راهنماییم کنه.

اخرش...

اخرش رامم کرد.  

 

بعداز۱سال و۸ماه بالاخره جوجو خانوم  

راضی شدن برن پیش پیشی خانشون  

دادوبیدادای نصف شب پیشی  

اونم با اس ام اس کار خودشوکرد. 

مامان همیشه میگه تونمیتونی نه بشوی 

اینبارم بالاخره بله روازمامان بابا گرفتمو  ..... 

روزقبل سرپیداکردن بلیط کلی درگیری داشتیم 

امااخرش بلیط اتوبوس پیداشد 

زنگ زدم به پیشی 

شروع کرده سوال پیچم کردن

که چه ساعتی راه میوفتی

چه ساعتی میرسی 

کجاپیادت میکنن 

حی من زنگ میزدم تعاونی 

حی زنگ میزدم پیشی 

تااخرقرارشد باماشینای ترمینال ارژاتین برم 

باکلی دردسربلیط ارژانتین پیداکردیم 

ازاونطرفم پیشی رفته بود برا  

فرداشبش برام بلیط برگشت خریده بود 

واقعابهم ثابت کرد مدیرخوبیه 

خلاصه من بایدشب ساعت ۱۰ سوارماشین میشدم 

صبحم ساعت ۵ میرسیدم 

اما هرچی به شب نزدیک میشدیم من سست تر میشدم 

دلم میخواست به پیشی بگم نمیام 

اما نمیشد,پشیمونی فایده نداشت 

بالاخره دلوزدم بدریا وتصمیم رفتن گرفتم 

البته اگه کمک خیلی خیلی بزرگه ناجی نبود 

شایدجورنمیشد 

اخرش جوجوخانوم باکلی استرس ونگرانی 

سواراتوبوس شد 

نمیدونم اونشب شب قشنگی بود یا نه 

اما ...................... 

صبح ساعت 5:15 بودکه رسیدم 

به پیشی اس دادم که من رسیدم 

میدونستم به این زودی نمیاد 

قرارمون برا ساعت 6:30 بود 

 منم تووقت مونده رفتم تو نمازخونه و..... 

6گذشته بودکه  

پیشی زنگید که کجایی جوجو؟ 

من دارم میام اماده باش 

حدودای 6:30بودکه جوجوخانوم سوارماشین پیشی شد  

تا۹ پیش پیشی بودم 

۹ من رفتم نمایشگاه اون رفت بکاراش برسه 

ساعت ۱بود که اومد دنبالم 

بودن با پیشی و دوس داشتم 

تا شب ساعت ۹باهم بودیم 

تاوقتی من سوار ماشین شدم 

اونروز ۱روز بیاد ماندنی شد برام 

۱۷ اردیبهشت 

دوسش دارم اینروزو 

اینروزو دوس دارم چون یاداور پیشیه 

پیشی خان اینروزو بخاطر شما دوس دارم 

میفهمید؟؟

 

لعنتی

کلی وقت نوشتم 

همش پرید 

واقعادیگه نمیدونم ..... 

من دیگه نمینویسم 

بلاگ اسکای با توام 

من دیگه نمینویسم 

میخواستی قورتش ندی.

و چه زیباست ...

و چه زیباست ایستادن زیر باران در هوای بهار 

سلام 

سال نو مبارک 

امیدوارم سال خوبی داشته باشید  

تبریکم داغ نیست.چون وقتش گذشته

اما امشب خوشحالم 

2ساعت زیربارون بودم   

1شب بارونی توفصل بهار 

محشره 

4تایی زیر بارون نشته بودیم و حرف میزدیم 

همین خل گریای خوابگاه و دوس دارم 

اگه خونه بودم عمرا نمیزاشتن 2 ساعت زیر بارون بمونم 

اما امشب موندم 

ازوقتی اومده بودیم اینجابارون نیومده بود 

اما امشب حسابی تلافی کرد   

و................................. 

بالاخره فرداصبح بعد1ماه تعطیلی میریم کلاس 

سخته روبرو شدن با همه همکلاسیا 

اونم اول صبح 

اونم تو کلاسی که باید بشینیم روبروی هم 

و صبحانه بخوریم 

وای وای وای 

اما کلی میخندیم 

وساعتی از تنهاییامون دورمیشیم  

این خودش خیلی ارزش داره 

درهرحال مجبوریم صبح 7بیدار بشویم 

وبه دانشگاه برویم 

ای خدا بازشروع شد 

امیدوارم تواین سال جدید 1 کم تنبلیام کم بشه  

و.........................  

راستی:

بخاطرنبودنام عذرمیخوام  

بخاطر چرت وپرتامم عذر میخوام.

 

دلم تنگ است

اره دلم تنگ است 

دلم تنگه روزاییکه کوچیک بودم 

روزاییکه نمیفهمیدم تنهایی چیه 

روزاییکه احتیاج بهمدم نداشتم 

روزاییکه اینقدسرم شلوغ بود که.... 

حتاروزاییکه توغربت نبودم 

اره دلم تنگه ستاره قبلناس 

اره 

حالم بشدت بده 

بدجوراحساس تنهایی میکنم 

دورم ادم زیاده اما من ازشون دورم 

دور دور دور 

کیلومترهادور 

پیشی این روزاهست 

اما اونم دوره 

بدجوراحساس تنهایی میکنم 

کاش ۱دوست واقعی وجودداشت 

کاش......... 

دل خوش

خیلی وقته به اینجاسرنزدم 

نوشتنم نمیومد 

خستم 

خیلی خستم 

حتایادم رفته چجوری مینویسن 

این چند وقته ۱دنیا اتفاقای جدید افتاده 

خیلی جدید  

کاش میشداینجاحرف بزنم 

کاش میشد خالی بشم  

دلم بدجور۱سنگ صبورمیخواد

اما نیست 

هرکس خودش حالش بنحوی خرابه 

چندروزپیش متوجه شدم پیچ و مهره برگشتن 

خیلی خوشحال شدم 

اما وقتی خوندمشون دیدم اونام دلشون مثل قبلا شاد نیست 

دلم بدتر گرفت 

اما........................... 

یکی نیست بگه ستاره خانوم دل خوش سیری چند ,بچسب بزندگیت حتی بی دل خوش

ذوق

دیروز ان شدم 

باهزارزحمت ایمیلموبازکردم 

بین ایمیلا اسم اشنا میبینم 

کلی ذوق میزنم 

بازش میکنم 

اره خودشه 

اره 

پیشیه 

امااین ایمیل برا۱۲ روز پیشه 

برام عکس فرستاده بود 

پیشی سردش بود 

خودش گفته بود سردمه  

اما همون دیشب فهمیدم پیشی ایرانه 

امروز که باش حرفیدم احساس دوری میکردم 

غریبه بود برام 

داریم باهم حرف میزنیم 

میگه دلم برات تنگ شده 

ساکتم 

میکه جوجودلم برات ۱ذره شده 

بازم ساکتم 

میگه جوجو دل تنگتم 

میگم غریبه شدی 

پیشی برام غریبه ای 

میگه جوجو دل تنگتم 

میکم اما من باتواحساس غریبگی دارم 

واقعا باش غریبگی میکنم