اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

میترسم

دوس دارم بنویسم 

اما نمیدونم باید از کجا شروع کنم 

نمیدونم چجوری باید یگم حرفای دلمو 

چند ماه دیگه میشه ۲سال که  

با پیشی اشنا شدم 

۲سال دوستی 

باید به جرات بگم بدجور بهش وابسته شدم 

نبودنش عذاب اوره برام 

حتی فکرنبودنشم اذیتم میکنه 

اما سرانجام ما جز جدایی نیست 

روز بروز دارم باش صمیمیتر میشم 

دارم وابسته تر میشم  

داره برام عزیزتر میشه 

روز بروز زندگیم بدون اون داره سختتر میشه 

اشتباهام بخاطرش زیادتر میشه 

... 

... 

.... 

اما نمیدونم کی میخوام استوپ کنم 

از بیشترجلو رفتن میترسم 

اما راهه استوپ کردنم بلد نیستم 

 تمامه سعیمو میکنم که برنجونمش 

دعوامون بشه 

عصبانیش کنم 

ازش دور بشم 

اما اون سره جای قبلیش میمونه 

باهم قهر میکنیم 

اما من هزار بار به خودم بدوبیراه میگم

جلوی خودمومیگیرم که کاری نکم 

اما اون اس میده 

مگه میشه اون اس بده من جواب ندم 

پس باز همه چی شروع میشه 

افکارم مغشوشه 

دلم براش ۱ذره شده 

اما نمیخوام ببینمش 

عقلم میگه نباید ببینیش 

اما دلم داره پرپر میزنه برا دیدنش 

اما مگه ممکنه عقل حریفه دل بشه؟ 

بهش پیشنهاد میدم همو ببینم 

اما بعدش پشیمون میشم 

کاش میشد مال هم بشیم 

اما حالا که نمیشه راهه حل چیه؟ 

میترسم 

میترسم م  

از اخرش میترسم 

کاش یکی بود راهنماییم کنه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد