اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

چگونه

 

 

همان چاه که خنده تان از آن فواره می زند بسا پر از اشکهای شماست. 

 

 

و دیگرچگونه می تواند بود؟ 

 

 

هرچه غم عمیق تر در وجودتان حکاکی کند ،شادی بیشتری می انبارید. 

 

 

هنگام که شادمانید ،به درون جان تان نگاهی ژرف کنید  

  

درخواهید یافت آنچه که غمگین تان می کرد همان است که شادمانتان می کند.

علی اقا

دلم کاپوچینوی مخصوص علی آقارومیخواد 

همونکه نمیدونم چی توش میریخت 

که اینقد مستت میکرد 

ومیبردت تودنیای خودت 

حتی دیگه علی اقام نیست 

 که وقتی میبینتمون 

زودزود برامون کاپوچینوی تلخ اماده کنه 

وماهم حی بگیم : علی اقانمیخوام 

اومده بودم فقط بخودتون سربزنم 

وعلی اقام بگه من قلمبرو نشناسم 

بایدبرم بمیرم 

علی اقا پاشیدبیایددیگه 

هرچی اونجا موندید بسه 

اینجایه مشت پریشون منتظرتونن 

که براشون ۱وقتایی بشید بابا 

۱وقتایی داداش نداشته 

و۱وقتایی دوست 

........... 

دلمان کاپوچینوی علی اقا میخواد 

نه کاپوچینوی .......................

خسته ام

کاممان تلخ است بدجور 

خستم 

روحم خستس 

خستم ازاین زندگی 

خستم ازادمای دوروبرم 

دلم قد۱دنیا ازمامان بابام گرفته 

دوس دارم ازخونه بزارم برم 

اما کجا؟پیش کی؟ 

هیچکی نیست  

اگرم کسی حاضربشه 

هزینه سنگینی ازم میخواد 

هزینه ای که دیگه نمیشه بدستش اورد 

اگرپرداختش کنی 

هزینه ای که ریشه دروجودت داره 

پس مجبوری بخاطرریشه هاتم که مونده 

بشینی و بسازی 

درست مثل زنیکه نجابت به خرج میده و 

فقط بخاطر اینکه 

بالباسی جزلباس سفید حق بیرون اومدن 

ازخونه شوهرو نداره 

میسازه با شوهری که ...........  

گاهی وقتا به خودم میگم بیخیال اینده 

به هر اشغالی که درحال حاضر پاپیش گذاشته 

بگو بله و خلاص کن خودتو 

اما ته دلم میدونم این خلاصی نیس 

این ازچاله افتادن تو چاهه 

نمیدونم شایدم چاه بهترباشه 

بنظرت چاه بهترنیس؟ 

تواتاقمم 

مامان داره باتلفن حرف میزنه 

بازم سوژه داریم 

درست وقتی تو فکرچاهی سروکلش پیداشده 

چاهی که همه میگن خوبه جزمن 

استدلالمم اینکه طرف معماری خونده 

من زن معمار نمیشم 

اره من زن معمار نمیشم 

خودم معمارم بسمه 

عشقم معمار بود بسمه 

دیگه نمیخوام م م م م م م  

خستم٬خیلی خستم 

ودرحسرت ۱لحظه ارامش خیال 

چرامرگ دست ماادما نیست؟ 

فکرکنم مرگ تنهاراه رسیدن به ارامشه 

هرچندکه مامان همیشه مسخرم میکنه 

میگه فکرکردی تو بعداز مرگ به ارامش میرسی؟ 

نه جونم ازاین خبرانیست 

شایدم مامان راس میگه 

دلم میخوادبنویسم 

هنوزوهنوزوهنوز 

اما ............

حکاکی

امشب بعد مدتی بازبامامان دعوام شد 

اونم سر چی 

به داداشی گفتم  

اینقد نفهمی که جلوی فلانی  

رفتی نشستی جلو٬مامان اومده عقب 

مامان خانوم زمین و به زمان دوختن 

هم مامان هم بابا کلی ............ 

دلم بدجور گرفته  

ازهمه 

ازاینکه حتی تو خونمونم اینقد تنهام 

ازاینکه حتی مامان بابام گاهی نمیخوانم 

میدونم جدیدا بدحرف میزنم 

امالایق اینهمه .............  

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

گاهی حس میکنم محض جبران 

این تنهاییام  

راضی بشم به ............ 

اما باز من ادمش نیستم 

دوروبر خودمو پراز مذکرکردم 

اما کاش اونیکه باید میبود 

دلم هواشوکرده 

خیلی وقت صداشونشنیدم 

ازتصمیمی که بکمک اون یکی 

 گرفتم ناراحت نیستم

چون در هرحال اون سهم من نبود 

امافراموش کردن اونیکه ۱جا  

خودشوحک کرده سخته 

پیشی لامصب 

بااینکه هیچوقت نبود 

اما بدجوری تو وجود من 

حکاکی کرده خودشو 

تمام خوبیا وبدیاشو 

امیدوارم هرجاهست خوب باشه 

جزاین چیزدیگه ای نمیتونم بگم 

امیدوارم اونیکه درکنارشه 

قدرشوداشته باشه 

قدرشو و هواشو 

ماهم به تنهایی عادت کردیم 

گاهی ۱رهگذری٬رهگذری از تنهایی درمون میاره 

اما اسمش روشه 

رهگذره٬رهگذرررر 

همین و بس 

اما ........

لجباز

بعدازظهر لجباز بهم زنگ زده 

گوشیو برداشتم میگم بله 

از صدام میفهمه حالم روبراه نیس 

شروع میکنه حرف زدن 

حوصله حرفاشو ندارم 

گوشیو قطع میکنم 

اما از اونجاییکه ازاسمشم پیداس 

اون ول کن ماجرانیس 

مخصوصا که فهمیده حالمم خوب نیس 

اینقدزنگیده تابالاخره جواب دادم 

شروع کرده قربون صدقه رفتن  

که چرا بیحالیو ال و بل 

بهش میگم اصلا تو چراباز بمن زنگ زدی 

شروع کرده قسمو ایه به همه 

که بابا من بی تو نمیتونم ادامه بدم 

که عزیز دلم من هیجی از تو نمیخوام 

فقط میخوام اجازه بدی بیایم خونتون 

منم باز کلافه میشمو گوشیو قطع میکنم 

تورفتار بی ادبم با این ادم موندم 

اما خب تقصیرخودشه 

اینقدگیرمیده که ادم مجبورمیشه 

اخه من و لجباز اصلا نمیتونیم 

اینده ای باهم داشته باشیم 

وای خدای من 

یکی پیداشه به اینا بگه 

من نمیخوام دوسم داشته باشید 

بابا دست ازسرم بردارید 

بزارید بحال خودم باشم 

اما خداییش گاهی 

دلم برا لجباز میسوزه  

بعداینهمه سختی تو زندگیش 

حالا از چه دختری خوشش اومده 

کاش زودتر عقلش بیاد سرجاش 

 

 

پ.ن : 

لجباز۱ادمیه که نزدیک ۳سال منو میشناسه 

وجدیدا بدجورگیرداده که منوبرا ازدواج انتخاب کرده 

و با مخالفت بنده مواجه شده 

داره دست و پامیزنه شاید .........

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

چرا ادم مجبوره تو زندگیش  

جنس  مذکر  تحمل کنه؟ 

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

بی تو

 

 

من دلخوشیم به تورو دیدنه 

عشقت همیشه تو قلب منه 

 

 

من با تو به همه جا میرسم 

دنیام تویی٬بی تو من بیکسم

حواس پرت

دیشب بهش زنگیدم 

بعدسلام و احولپرسی میگم 

مهندس ...... چی شد کلاس؟ 

میگه این دوستتون مریض شده 

حالش بدبوده وبیمارستان 

شاخام درمیاد 

میام بهش بگم دوست من؟!!!!!!!!! 

هیچی نمیگم 

اونم فوری میگه اتفاقا امشب  

میخاستم بهتون زنگ بزنم 

بهش میگم بله 

دستتون درد نکنه 

میگه فردا ۸.۳۰ میبینمتون 

میکم اکی 

گوشیو که قطع میکنم میخواستم خفش کنم 

میگه دوستتون 

یکی نیس بگه اگه دوست منه  

توازکجامیدونی بیمارستان بوده 

و من نمیدونستم 

ا ه ه ه ه 

صبح ۸.۳۰ اونجابودم 

دیدتم میگه چه دیر؟!!!!!!!  

سختتون بودبیاید؟؟؟؟

میگم نه٬خودتون گفتید۸.۳۰ 

میگه جدی؟؟فکرکردم گفتم ۸ 

یعنی اخرشه ها................... 

لطف

بهش میگم شماره کارتتوبده 

میخوام لطفتوجبران کنم 

میگه عجله ای نیس 

میگم میدونم اما اینجوری راحتترم 

میگه اذیت نکن هروقت لازم داشتم بهت میگم 

موندم چی بهش بگم 

دوباره خودش میگه اصلا بروازطرف من همشو برا خودت کادو بخر  

نمیدونستم چی بهش بگم 

کادو....................... 

با پول اون............. 

وسلیقه من ....... 

نمیخوام ..........

لعنت

از اینهمه بی برنامگی خسته شدم 

خودم هم دیگر تحمل خودم را ندارم 

دلم اکتیوی میخواد 

دلم صبح تا شب کار میخواهد 

دلم میخواهد شب هم بزور کتابم رابگذارم کنار 

اما حیف که همیشه اینها حسرتی بیش نیست  

من موندم که چرااینقدتنبل شدم 

چم شده؟؟؟؟؟؟؟ 

چرااینقدبا قبلنا فرق کردم؟؟؟؟ 

لعنت بمن که اینقدتنبل شدم 

پایان نامه ای که قراربود ۲۵مهر تحویل بدهم 

با شیکی تمام تمدید شد 

ارشدم که ............... 

اه ه ه ه ه ه  

۱حرفو راست میگفت 

میگفت مشکل این که  

با دوستات همه مثل همید 

و همتونم بدجور افتادید دنبال .............  

حس تو

 

 

برام هیچ حسی شبیه تو نیست 

کنارتودرگیر ارامشم 

  

حس و حالتو میپرسم 

جوابم این میشه 

بایدباورش کنم؟؟؟ 

یعنی راست میگه؟؟؟ 

تمام قلب من بتو نمیرسه؟؟؟؟؟ 

همین که فکرتم برای تو بسه؟؟؟؟؟؟

چرا

دلم شب تا سحر بیدارموندن میخواد 

دلم تا صبح بیدار موندن با تورو میخواد 

تا صبح صدای قربون صدقتو شنیدنو میخواد  

پس چرا نیستی ؟؟؟؟؟ 

بی اختیار

پدرجان قصد رفتن به خانه مادرش را دارد  

مادرجان قصدرفتن به خانه مادرش را دارد 

مادر پدر چشم انتطارمان ست  

مادر مادرمان نیز چشم انتظارمان ست 

ومارا اگر به حال خودمان بگذارند کنج اتاقمان را ترجیح میدهم. 

حیف که صاحب اختیار نیستیم 

هرچند که خانه هرکدام که برویم 

فقط قربان صدقه و توجه نصیبمان میشود 

وماهم که شیفته این برخوردهاییم 

اما فکرکنم مامانی پیروز بشه. 

 

 

پ.ن : 

 ما پیروز شدیم 

بحال خودمان گذاشتنمان 

سخت در اشتباه بودیم.

احتیاج

از اینهمه نقل مکان خسته شدیم 

ما احتیاج به ۱جای ثابت داریم 

۱جای ثابت ودنج و ......... 

که صاحبخونشم  بدجور 

 مهمان نوازباشه.

تمنا

 

وقتی به تو فکر میکنم 

تمام وجودم غرق خواستن میشود 

اری تمام وجودم بودنت را تمنا میکند 

تشنه گرمای تنت هستم 

تشنه مردانگیت 

تسنه اندامت 

تشنه اغوشت 

اغوشی به محکمی ........ 

من یکی شدن با تورا میخواهم 

هیچ احدالناس

دوست دارم هرجا که باشی 

دوست دارم م م م م 

هیچ احدالناسی نمیتونه جاتو بگیره 

کاش میشد اینو بهت فهموند 

کاش میشد ................

اثبات

 امروزبرای اولین بار اتفاقی افتاد که من حتی تو مخیلمم نمیگنجید 

اصلا فکرشم نمیکردم ۱روز من .................................... 

اما امروز توعصبانیت بهش کفتم 

و اونم در کمال ریلکسی........ 

وبعدش .....................  

اونو همچین کاری؟!!!!!!! 

دوسش داشتم 

خوشحالم که

بهم ثابت کردخودشو 

صاف وساده

وقتی ۱خط صاف کنار ۱خط پراز شکستگی قرار بگیره باید چکارکنه؟ 

درست که صاف و سادم و توام پراز شیشه خرده ای 

اما فکرنکن ....................

دلم هوس دریا کرده 

دارم به ساخل فکرمیکنم و سفر 

اما هرچی فکرمیکنم میبینم 

دلم سفرباخانواده اونم به شمالونمیخواد 

من دلم دریا میخواد٬اونم دریای جنوب نه شمال 

دلم ساحل جنوبو میخواد 

ساحل جنوب برام عزیزتراز شمال 

توساحل جنوب طعم تنهاییوچشیدم 

طعم حسرت٬حسرت ................ 

وقتی حرف از شب ساحل جنوب میشه 

من یادترس می افتم ٬ترس سراسر لذت 

یادلجبازی وتنهایی واشک و ترس ولذت 

لجبازی٬تنهایی٬اشک٬ترس٬لذت٬لذت٬لذت وطعم گس خداحافظی 

وباز تنهایی وتنهایی ومن وساحل 

فکرنمیکنم دیگه هیچ وقت همچین ساحلی تکرار بشه 

فکرنمیکنم حتی دیگه .............. 

دلم بازم ریسک میخواد 

اما .....................

یعنی میشه

با مامان رفتیم دفتر هواپیمایی 

پیش دوست مامانم 

برا اکی کردن بلیط فردای من 

مامانودوستش دارن میحرفن 

دوست مامانم بهش میگه 

شوهرش بده از این رفت وامداش خلاص شی 

مامانم میگه اخه ........

اون میگه 

مامانم میگه 

اون میگه  

مامانم میگه  

وباز حرفایی که تا حالا از خیلیا 

درباره خودم شنیدم میشنوم 

اونجافقط میخندمو زودتر از مامان میام بیرون 

اما فکرم درگیر حرفاشون 

اومدیم خونه 

بمامان میگم مامان چرا همه اینارومیگن 

چرا همه همچین انتظاری دارن 

مامان اگر اینجوری که همه میگن نشه چی؟ 

مامانم میگه

همه میگن چون دارن تورو میبینن 

میگه قربونت برم نگران نباش 

مطمئن باش همینطورمیشه که همه میگن 

مامانم بهم میگه عزیز دلم قدر خودتو بدون 

میگه تو با بقیه بچه های من فرق داری 

حتی از اون وقتی که توبدنمو همراهم بودی 

بازم با اون ۲تای دیکه فرق داشتی 

میگه حواست بخودت باشه 

میگه ...... ......... 

میگه ............ 

میگه ........ 

و من دیگه اونجانیستم 

توچشام حوضچه درس میشه و 

میرم تو ۱دنیای دیگه 

دنیایی که کسی ازش خبر نداره 

و فقط من میدونم 

فقط من میدونم و اون 

فقط من میدونم و اون و .................. 

دلم میگیره 

اما زودخودمو جمع میکنم

نمیخوام باز مامانونگران کنم 

با اینکه سعی میکنم عادی باشم 

اما همه وجودم میشه سوال 

همه وجودم میشه ابهام 

همه وجودم میشه ترس 

یعنی اخرش چی میشه؟؟ 

کاش میدونستم