مهمون نهمم اومد
خانم مسنی بود با خواهرش اومده بود
از این خانم معلما که دیر ازدواج میکنن
اولش که دیدمش بنظرم شبیه ناظما میومد
منکه خوشم نیمد
بدجنسم بود
مامانم مشخص بود ازشون خوشش نیمده
از طرز نگاه کردنش میشد فهمید
گفته بودم طرف کیه و چکارس؟؟؟؟
الان یادم نیس مدرکش چی بود
فقط یادمه کجا کار میکرد
همین ن ن ن
چقدم با شوهر خواهری خندیدم سرش
تازه خواهری هم فهمید خانمه معلمش بوده
اونم چه معلمی
خواهری همیشه تعریف میکرد 1سری سر کلاس
معلم گفته که هرکی میخواد حرف بزنه
پاشه از کلاس بره بیرون 1مثبتم بهش میده
خواهری هم اونروز نه گذاشته نه برداشته 1راست رفته بیرون
معلمم نه گذاشته نه برداشته 1منفی خوشگل بهش داده
حالا به مامان میگفت فکر کنم اون معلمه همین بوده
یعنی خواهری که میکفت این همونه
ما مرده بودیم ازخنده
خلاصه اومدن ورفتن
فرداش یا پس فرداشم مامانش زنگ زده بود
که اگه اجازه بدید ما باز بیایم که مامان جواب درست بهش نداده بود
طرفم خودش فهمیده بود مزه ی دهنمون نسبت بهشون شیرین نیست
اینم گذشت
تعداد داره زیاد میشه
داره به 2زقم نزدیک میشه
دقت کردید؟؟؟؟:)
خداجون شما چی شمام حواست هست؟؟؟
من دوس نداشتم تعدادشون زیاد بشه ها
خدایا من منتظرم
میدونم که ..............