اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

ادم پررو

میخوام بنویسم اما واقعا نمیدونم این شُکو چجوری باید با لغات توصیفش کنم 

یادمه از اول اولشم گاهی وقتی بهم میرسید 

حس میکردم با برنامه ریزیه قبلی نبوده 

حســــــــــــــــــــــم اینو بهم میگفت 

اما بازم بهش اعتماد نمی کردم 

گاهی از منیژو شقی نظر میخواستم 

گاهی ۳تایی همه چیو تحلیل میکردیم 

گاهی نظرامون یکی میشد 

گاهی نه حرفه اونا با من فرق داشت 

خیلی وقتام منو منیژتو ۱گروه بودیمو شقی نظرش خلافه ما 

اما من کاری به تایید یا تکذیب اونا نداشتم 

من اهل نقاب زدن نیستم 

خیلی ریلکس مسئلرو مطرحش میکردم 

بماند که حتی ۱بارم تایید نمی شد 

بماند که هربار جوری میشد که اخرش 

مثلا من باید میمردم از رودربایستی و خجالت 

اما واسم مهم نبود 

چون حسم بود حســــــــــــم 

چندوقتی بود درگیر این حس نشده بودم 

اما امروز باز 

نگاه به گوشیم میندازم 

نامه داشتم 

میخونمش 

برام عجیبه 

اس میدم کِی؟؟؟؟؟ 

جواب میده هفته دیگه 

بجواب میدم همچین چیزی ۱روز کامل وقت میخواد 

جواب میده نه من اینجام ٬خیلی دلم میخوادکشفش کنم با ...... 

جواب میدم داری اشتباه اس میدیا 

جواب میده نه با توام چندروزه بدجور بیادتم 

جواب میدم خیلی وقته اون پروژه انجام شده فعلا برید جواب اوناییو بدید که باهاشون این پروژرو برداشتید٬منم فکرامو بکنم اگر خواستم باز پروژرو انجام بدم خبرتون میکنم 

جواب میده خیلی دلم تنگ شده این پروژرو باز باهم انجام بدیم  

جواب میدم ......................... 

اما بعدش فکر میکنم من چقدراحمقم 

بعدش انگار اوار ریخته رو سرم 

بعدش حس کبک زیر برفو دارم 

بعدش ................................. 

لعنت بهش 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد