اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

هفتمین مهمون

دیروز باز 1مامانی اومد خونمون

برا دستبوسی ما

که پسرشونو به غلامی قبول کنیم

پسرشون سنش خوبه

فوق لیسانس راه و ساختمان

شرکت داره

عضو نظامه

مامانش گفته دین و ایمان حالیشه

اما کنار اینا چندتا چیز بدم داره

یکی اینکه 5 تا بچن

یکی اینکه محله ما نیستن

یکی دیگم ........

مامانش خانم فهمیده ای بود

اینقد فهمیده بود که

تا منو دید...............

هنوز من نشسته بودم که از مامان پرسید

ما رسممونه پسرو دختر 1بار بی تحقیق همو ببینن

اگر ظاهرهمو پسندیدین بریم مرحله بعد

شما رسمتون چجوریه

من 5دقیقم نبود رفته بودم پایین

گفتم اگر اجازه بدید من ازحضورتون مرخص شمو اومدم بالا

مامانش گفته بود من که دختر شمارو پسندیدم

اگر اجازه بدید منم با پسرم مزاحمتون بشم

که اگر پسندیدیدش بریم مراحل بعدی

حتی اگر 3،4ماهم .....................

نیم ساعتم اینجا نبود و زود رفت

اما از دیشب تا حالا 5،6بار زنگیده

صبح که مامان خونه نبود

جواب نداد

اما عصر باهاش حرفید

میخواسته ببینه اجازه میدیم بیان یا نه

که مامان جواب نداد

باز 1جریان جدید شروع شده

ومن اصلا حوصلشو ندارم

خدایا خودت 1نگاه به بی اعصابیه من بنداز دیگه

سر دردای من همچنان ادامه داره

و من خسته شدم ازشون

امروز باز رفتیم دکتر

دکتر گفت مال سینوساته

به علاوه ی ضعف

کلی داروی تقویتی داد

گقته هفته ای 1بارم برم امپول تقویتی بزنم

به مامانی گفت روزی 2بار بهش شربت قند بده

کلیم انتی بیوتیک واسم داده

کاش زودتر این سردردا خوب شه

تا من حداقل بتونم 2صفحه درس بخونم

امروز بعد 7ماه بالاخره طلسم ازمایشی که

دکتر پوست واسم نوشته بودم شکسته شد

دکتر ازمایشگاه بهم میگه

بنظرت خیلی زود نیمدی؟؟؟؟!!!!!

منم با اعتماد بنفس کامل گفتم چرا فکر کنم

دکتره خندش گرفته بود

دیشب رفتیم خرید

من رفتمک همون مغازه ای که سری قبل عبامو ازش خریده بودم

5،6باری میشه که میریم این مغازه

و م از فروشنده مغازهه خوشم میاد

1پسر قد بلند و سفیدو بور

مامان دیشب بهم میگه امشب خیلی داشت نگاهت میکردا

حواست جمع باشه داره پررو میشه ها

خندم گرفته بود

به مامانم میگه مگه چه عیبی داره

مامانمم زیر لب فکر کنم داشت میگفت

لا اله الاا.... از دست این دختر




پ.ن :بچه ها دعام کنید تو این ایام عید امام رضا

اوضاع بهم ریختس

مریضی و فکر و خیالو استرس درس و تنهایی و هزار تا غصه

دعام کنید زیاد زیاد

بلکه 1کم اروم بشه اوضاعم

دوستون دارم خیلی

اوناییکه همراهمیدو باهام حرف میزنید

اونایکه ساکت نیستید

اونایکه یادتون نرفته 1دوستی اینجا دارید

دوستون دارم شدید

کاش میشد ببینموتونو از نزدیک کنارتون اروم بگیرم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد