اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

کلاغ خوش خبر

اصلا شاید اگر باهاش حرف نزنم بهتر باشه

اصلا شاید اگر نباشه بهتر باشه

اصلا شاید باید همه چی تموم شه

اصلا شاید اگه .....................

چی بگم که هیچی نمی شه گفت

خفه خون بگیرم بهتره

بازم فردا فرودگاه و سفر و ......



پ.ن :دیشب با کوپول حرفیدم

مشهد بود مشهد امام رضا

باورش نمی شد

نی گفت اخه تو الان؟اینجا؟چطور اخه؟؟!!!!

یکم باهاش حرف زدم

یکم دردو دل کردو گریه

باز اخرش می گه

اخه اینجا؟؟!!!تو ؟؟!!!

بهش گفتم بهش فکر نکن

که بعدش بخوای تصمیم بگیری

که اون تصمیمت غلط باشه

گفت باشه اما بلافاصله میگه بزنگم جوابمو میدی؟یا مثل قبله؟؟؟

گفتم تو که میدونی من دیونم

معلوم نیست اما احتمالا جواب نمیدم

گفت اس بدم جواب میدی؟؟؟

گفتم تو که میدونی من قاطیم،معلوم نیست

بهم گفت اگر مامانم بزنگه خونتون چی میشه؟

پفتم کسی راهتون نمیده

میگه بخاطر اختلاف سنی؟؟؟

من خفه خون گرفتمو تو دلم جوابشو میدم

بعد خودش میگه اونکه باید بخواتمون نمیخواد

وگرنه همه بهانه ها قابل حل شدن بود

و من فقط به این فکر می کنم که وظیفم بود که ازش یاد کنم

اونم تو این روزای سخت

وفقط میخواستم از حالش مطمئن شم

خلاصه خداحافطی کردیمو خوابیدم

صبح هم که کلاغ خوش خبر زنگیدو خبر خوششو داد

اینقدر بدم میاد که حدو حساب نداره



پ.ن 2:راستی سفر بسلامت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد