گفتم نگرانشم
گفتم مدتیه دلم هواشو کرده
اما نگفتم مطمئنم سال جدید و تبریک میگه
اره تبریک گفت
مهرت جاودانه در دلم خواهد ماند تا به ابد
حرفاش سرده
خودشم سرده انگار
سرده اما سرماش
نه از سردی زمستونیه که
در شرف رخت بستن از وجودمان باز هوس ماندن کرده
سرده بخاطر اخرین حرفای من
حرفای من که سردیش از سرمای اخرین روزای سال ۹۰هم سردتر بوده
سرمای که گویا هنوز هم مجال گرم شدن به وجودش را نداده
سرمای که در تک تک ذرات بدن سفیدش نفوذ کرده
سرمای که تو لحظه دلش رو منجمد کرده
سرمای که تو لحظه دلش رو تبدیل به سنگ کرده
سرمای که با وجود تمام هرم بدنش باز توان دم از گرما زدن رو بهش نداد
که برخلاف همیشه قفل دهنش باز شد و شد مثل من
حس اون لحظشو بهم گفت
کاریکه من همیشه میکنم
و من با تمام وجود دلم گرماشو میخواد
دلم حرفای گرمشو میخواد
حرفایکه میتونه این شب سرده زمستونیو گرم کنه
میدونم میتونم امشبو لرا جفتمون گرم کنم
اما میترسم که باز بازیچم بشه
و من اینو نمیخوام
چون میدونم در شرف تبدیل شدنم
تبدیل شدن به ادمی که نمیتونه حال دقیقه بعدیشم پیش بینی کنه
که دمی عاشق است و دمی فارغ
و این ادم محصول سال ۹۰
سالی که نمیدونم باید بگم خوب بوده یا نه