مامان از صدای سرفه هام از پایین اومده بالا
برام 4تخمه اورده
همش دارم اذیتشون میکنم
ادمم نمیشم
از دست خودم خسته شدم
یا براشون خرج دارم یا زحمت
از قبل از اینکه برمم یزد مامان گیر داده
باید بریم وسیله انتخاب کنی
میگه میترسم مثل زمان خرید خودم دیگه وسیله گیر نیاد
حالا هرچی من میگم مامان نه بداره نه بباره
فایده نداره گوش نمیده
میگه اخرش که چی ،خبر که نمیکنه
فکر کن هرشب میریم بیرون
و هرشب بابام حداقل 500 سبک میشه
منی که همیشه از این خرید متنفر بودم
حالا بخاطر مامان باهاش میرم خرید
بدبختی اینجاس که به هرچیزی هم راضی نمیشم
سرویس چینی پسندیدم 3میلیون و نیم
اما نذاشتم بخرن
دیشبم خواهری بهم دعوا کرده
میگه بیخود هی میگی سیاه میخوام
حق نداری دیگه سرخ کن سیاه بخری
اما باز امشب بابایی 550 سبک شد
اما بحرف خواهری گوش دادم سفید نقره ای شد
البته اونم چون دیشب غذاسازم سفید نقره ای خریدیم
خو تفال غذاساز سیاه نداشت
دیگه گفتم اشکال نداره
فعلا که معلوم نیست اینا کی قراره استفاده بشه
مامان اینا خل شدن بمن چه
از این حرفا که بگذریم و پیش خودمان بماند
بدمان نمیاید همه اینها برود درون خانه ای مجردی برای خودمان تنها
چند شبه به بابا مامان گیر دادم که
چه حالی میده 1خونه برام بگیرید با این وسیله ها
برم توش تنها زندگی کنم
خب دوس دارم دیگه
جفتشون فقط مسخرم میکننو .....
خب حال میده دیگه
فکر کن 1خونه نو با وسایل نو
فقط مال خود خودت بدون هیچ شریکی
این 4سال زنذگی مجردی بدجور به مزاجمان خوش امده است
نمیدونم اما شایدم اگر کیس بود که ......................
امشب به این فکر میکردم که شاید اگر یکی بود
که وقت خرید بهش میگفتم دارم اینو میخرم
که اونم میرفت مدلشو تو اینترنت میدید
که باهم میگفتیم فلان وسیله خونمونم جور شد
شاید اینقد این خریدا بنظرم عبث نبود
اما کلا بنظر من هرکس قراره زندگی کنه
خودشم چشمش کور دندش نرم خودش وسیله بخره برا خونش
اما تو گوش مامانم نمیره این حرف
امان از دست این مامانا