اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

اسکیس های روزانه ی من

ستاره ای که آسمونی واسه چشمک زدن توش نداره.

دیدار

راستش امسال خیلی طعم تولدمو نچشیدم. 

شایدچون اونروزدوستاموندیدم. 

توی این مدتم که نشده بودهموببینیم, 

اماامروز بالاخره همدیگرو دیدیم. 

روز قشنگی بود. 

1کادو دست من بود 1کادودست اون. 

 اخه تولدامون 10 روز باهم فاصله داره. 

هدیشودوست داشتم 

هدیه نازی جون رو دوست داشتم. 

دلم برا خودش,دلم برا نگاهاش,دلم برا عشق پاک دخترونش تنگ شده بود. 

اره نازی عاشقه, 

اگه عاشق نبود 6.7 سال با من نمیتونست کنار بیاد, 

نمیتونست من سرکش مغرورو رام کنه,  

اره نازی 1 دختر ماهه.ماه. 

نازی جون ...... 

اما امروز 1 اتفاق شیرین دیگم افتاد, 

استاد دیفرانسیلمو دیدم, 

وای که این بیچاره چقدر حرص مارومیخورد که درس بخونیم, 

اخه هرچیم بلد میبودیم بنظرش کم بود, 

خلاصه ازدوردیدمش, 

منی که از سلام واحوالپرسی فراریم 1دفعه دلم خواست برم پیشش. 

من رفتم جلواونم بلند شد, 

شروع کرد بوسیدنم,باورم نمیشد اما اون خودش بود. 

شروع کرد حال واحوال وپرس وجو درباره خودم و کارام ودرسام. 

بهم چسبید, 1 ان فهمیدم چقدر دلم براش تنگ شده بوده, 

خلاصه اخرش باز بوسیدمو خداحافظی کردیم. 

امروز بهم چسبید. 

کادوی نازی جونمم 1کادوی دوست داشتنی بود که چندوقت پیش خودمم میخواستم بخرم. 

اصلا این نازی موجود عجیبیه. 

خلاصه امروز دوست داشتنی بود. 

براافطارم مهمون داریم. 

وای چقدر پرحرفی کردم,ببخشید.

نظرات 1 + ارسال نظر
ali جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:03

salam,blogeto khundam .mersi khoshkele

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد