فکر میکردم حالم خوبه
اما خوب نیست
۱چیزی کم دارم
۱چیزی شایدم ۱کسی
شاید بد عادت شدم
خو بمن چه؟؟؟؟؟
۱چیزایی تو بدنم در شرف تغییر و تحوله
میترسم از این تغییرات
نمیخوام اینو
نگرانشم
همه چی داره دیر میشه
د بیا دیگه نالوتی
لحظات اخر
پس منتظر خبرت هستم
همین ۱جمله کافیه تا قطعه های برجی که ساختم ریخته بشه
اره میدونم ۱جملس اما پشتش ۱دنیا معنا داره
نگو نداره چون داره
به نظر من یعنی حاجی حاجی مکه تا ......
بالاخره بعد از کلی مشقت کارم میل شد
حالا یکی بیاد بمن خسته نباشید بگه
اخیش ش ش ش ش
خسته نباشم
خودم گفتم چون میدونم کسی از اینکارا بلد نیست
پ.ن : رومو کم کردید
فکر نمیکردم بهم خسته نباشید بگید
اما گفتید و من ممنون تک تکتونم
راستی آهای اوناییکه بی نام و نشون خسته نباشید گفتید
من چجوری بشناسمتون؟؟؟؟
الان که دارم فکر میکنم
میبینم با اینکه احتمالا حسودیم میشه
اما خیلی دوس دارم تاریخ دقیقشو بدونم
بنظرم جالبه
امیدورام فردا یادم بمونه
تا ایده جدیدمو بیان کنم
فکر کنم دوس داشتنی بشه
پ.ن : پیشنهادمو مطرح کردم
با مخالفت روبرو شد
ها ها
یاذمه تو خوابگاه همیشه بعد از کلی کار
منیژ از جاش بلند میشد و میگفت
حس میکنم صاف شدم
بابا من نمیخوام صاف بشن
حالا منم همون حس و دارم
همش پای این بی صاحاب نشستی
به خیال اینکه زودتر کارات تموم شه
اما یکم که دقت میکنی میبینی
تقریبا ۲روزه که الکی خودتو صاف کردی
فقط ژست کار کردتنو گرفتی
اینقده حالت و اوضات خرابه
که نمیتونی با خودت کنار بیای که
پله های باغت صاف باشه گرد باشه رمپ باشه .....
یکیم نیست بهت بگه گندت بزنن د یالا
بدم بد
حالم بشدت بده
چشمام همش خیسه
نمیدونم چمه
اما نه میدونم
میدونم م م دلم چه مرگشه
الان از اون وقتاس که دلم میخواد
خیلی صریح به یکی که انتظارشو نداره بگم ازت متنفرم
اینبار قرعه بنام کی میوفته
نمیدونم
نمیدونم
چی می شد تو این سال جدید من گرفتار این حسا لعنتی نمیشدم
بالاخره سال نو شد
سال نوتون مبارک
امسال شروعش برام عجیب بود
چشمام بی محابا خیس شده بودن
و قصد استوپ هم نداشتن
حتی وقتی تو بغل مامان بابا بودم برا روبوسی و تبریک
بازم اشکام میومد
برخلافه خیلی از بچه ها
من هیچ تصمیمی برا سال 91 از پیش نگرفتم
حتی ایده الی هم برا91 ندارم
میدونم این بدترین چیزه
اما من اینم دیگه
همیشه بدترینهارو برام خودم میسازم
کلا لجبازم دیگه
خلاصه که لحظه تحویل سال دعا کردم
اما فکر نمیکنم امسالم سال خاصی باشه
1ساله مثل تمام سالایی که اومدنو رفتن
میدونم خیلیا مطمئنا امسال اتفاقای مهمی برام میوفته
اما من اصلا مطمئن نیستم
مامانجونم امسال دعایی اونجوری برام نکرد
شاید چون میترسیده ناراحت بشم
اما مادرجونم بمحض دیدنم
شروع کرد به قربون صدقه و اینکه
مادر ایشاالله عید سال دیگه من زنده باشمو
تو با شوهرت بیای عید دیدنیم
هه
فقط خندیدمو رفتم تو بغلش
خب 2تا نوه دختر دیگه بیشتر نداره
دلش میخواد زودتر عروس بشیم
البته باید اعتراف کنم خیلیای دیگم همینو میخوان
شاید خودمم میخوام،نمیدونم
اما نه من شوهر نمیخوام
من 1همراه میخوام
1پایه ی همه جوره
1پایه که هروقت خواستم باشه هروقت نخواستم نباشه
گفتم که سال 90 از من ادم عجیبی ساخته
اصلا بیخیال 90 و 91
بیخیال همه ادمای سال 90
که خیلیاشون رفتن که بخاطره بپیوندند
و بیخیال تمام ادماییکه قراره تو 91 بیان
و 92 بخاطره بپیوندند
مهم منم ، من
مهم شماید فقط خودتون
امیدوارم امسال برا خودمون بهترین باشه
برا خود خودمون